دعوای دو جوان درون خیـابان نازی آباد بر سر یک با قتل مرد ...

تاریخ انتشار : قتل مرد 50 ساله با چاقو در نازی اباد چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶

دانلود اپلیکیشن فایندز

به گزارش وب سایت فایندز : درگیری دو دوست با کشته شدن پدر یکی از آنـها کـه قصد مـیانجیگری داشت، قتل مرد 50 ساله با چاقو در نازی اباد پایـان یـافت. قتل مرد 50 ساله با چاقو در نازی اباد متهم دیروز درون دادگاه ابراز پشیمانی کرد و از اولیـای‌دم خواست بـه جوانی‌اش رحم کنند و او را ببخشند. قتل مرد 50 ساله با چاقو در نازی اباد 21 بهمن 95 درگیری دو دوست بـه نام‌های احسان و سعید درون یکی از خیـابان‌های نازی آباد با کشته‌شدن پدر یکی از آنـها پایـان یـافت. جنازه غلامرضا 60 ساله کـه با یک ضربه چاقو بـه ‌اش از پا درون آمده بود با دستور قضایی بـه پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس بـه تحقیق پرداخت.

احسان کـه از قتل پدرش شوکه بود بـه ماموران گفت: من و دوستم سعید با هم درگیر شدیم و پدرم به منظور مـیانجیگری وارد دعوا شد. ولی نمـی‌دانم چطور شد کـه سعید یکباره روی پدرم چاقو کشید، او را کشت و گریخت.

به دنبال اظهارات پسر قربانی تلاش به منظور ردیـابی عامل جنایت آغاز و وی ساعتی بعد ردیـابی و بازداشت شد. سعید 28 ساله بـه درگیری خونین اعتراف کرد و دیروز درون شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران بـه ریـاست قاضی زالی بوئینی و با حضور یک مستشار پای مـیز محاکمـه ایستاد. درون این جلسه اولیـای دم به منظور متهم حکم قصاص خواستند.

سپس سعید بـه دفاع پرداخت و گفت: من و احسان از سال‌ها پیش با هم دوست بودیم . مدتی پیش او یک جوان را بـه من معرفی کرد که تا با او درون ارتباط باشم. اما وقتی بـه ملاقات جوان رفتم از او خوشم نیـامد. بـه همـین دلیل رابطه ام را با جوان قطع کردم و از او خواستم دیگر با من تماس نگیرد. وقتی احسان از این ماجرا اطلاع پیدا کرد، ناراحت شد و از من گلایـه کرد. او مـی‌گفت با این کار آبرویش را‌ام.

وی درون تشریح جزئیـات درگیری گفت: آن روز من و احسان درون خیـابان سر همـین موضوع با هم درگیر شدیم‌. وقتی پدر احسان کـه از سر کار بـه خانـه برمـی‌گشت، متوجه دعوا شد بـه قصد مـیانجیگری شروع بـه صحبت با من کرد. اما او کـه از ماجرا بی‌خبر بود از پسرش طرفداری کرد. من خورده بودم و حال طبیعی نداشتم‌. بـه همـین علت درون یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و با چاقو بـه پدر احسان زدم و بلافاصله از ترس فرار کردم. من قصد کشتن پدر احسان را نداشتم. چون پدرم را سال‌ها پیش از دست داده بودم، پدر احسان را مانند پدر خودم دوست داشتم. من هیچ خصومت و دشمنی با او نداشتم و نمـی‌دانم چرا بـه چنین کاری دست زدم. سعید درون حالی کـه اشک مـی‌ریخت، گفت: بـه خاطر شرایط بد مالی که تا دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده‌ام‌. من از نوجوانی کار مـی‌کردم که تا بتوانم مخارج زندگی مادر و سه م را تامـین کنم. وقتی این ماجرا پیش آمد بـه عنوان پیک موتوری کار مـی‌کردم ولی درون آمد کافی نداشتم که تا بتوانم ازدواج کنم. بـه همـین دلیل هم از احسان خواسته بودم که تا ی را بـه من معرفی کند. من پشیمانم و از اولیـای دم تقاضا دارم بـه جوانی‌ام رحم کنند و مرا ببخشند.

در پایـان جلسه، هیـات قضایی وارد شور شد که تا رای صادر کند.

امتیـاز شما بـه این خبر؟